شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

پسرم شایان

تولد 2سالگی شایان جون

دوستت دارم،بیشتر ازکلمه واقعی دوست داشتن،چون تو ارزش دوست داشتن را داری، همچون تکه ابرهای سفید که دراوج آسمان آبی درحال عبورند، همچون امواج دریا که به کنار ساحل می آیند و آرام نیز به دریا میروند، دوستت دارم فراتر از باور یک رویا و فراتر از باور یک حقیقت، دوستت دارم بیشتر از آنی که تصور کنی،چون تو آخرین امید زندگی منی....... دوستت دارم شایان جان. پسر گلم ٢ سال پیش درروز ١١ خرداد ٩٠ به دنیا اومدی تا زندگی شیرین منو باباتو شیرین تر کنی. عزیزم تولدت مبارک.ان شاا... جشن موفقیتهای بزرگ زندگیتو بگیریم. چقدر زود گذشت:جواب آزمایش،شنیدن صدای قلبت،دیدن فیلم سونوگرافی،به دنیا اومدنت،یک سالگی........دو...
12 خرداد 1392

جنگل بلیران و دشت شقایق2

امروز امتحان دومه باباست.چهارشنبه قبل از امتحان رفتیم جنگل و بعدش هم رفتیم بابلسر و پنجشنبه برگشیم خونه. سنگ بازی در بلیران: بریم آب بازی: خودت از درخت توت کندی و خوردی: بازم داری آب بازی میکنی(دشت لار): ...
9 خرداد 1392

جنگل بلیران و دشت شقایق1

امروز بابا،دانشگاه آمل امتحان داشت.ماهم باهاش رفتیم.بالای دانشگاه، یه جنگل خیلی خوشگل هست به اسم بلیران.بعد از امتحان بابا، رفتیم جنگل و ناهار رو اونجا خوردیم.ساعت 15:30 از جنگل درومدیم.چون میخواستیم بریم دشت شقایق لار(پلور).البته هنوز برای دیدن شقایقها خیلی زوده.ولی منظره خیلی زیبایی داره. اونجا کلی گوسفند بود و تو هم از دیدن اونها کلی ذوق کردی. رودخانه جنگل بلیران: قربونت برم که هر چی آب بازی کنی سیر نمیشی! دشت لار: پشت سرت مه بود و تو هم میگفتی مه: یخ کردی مامانی؟ ...
2 خرداد 1392

از شیرگرفتن شایان

امروز پنج شنبه 26/2/92 مامان تصمیم گرفت از شیر بگیردت.خیلی کار سختیه.خیلی ناراحتم و استرس دارم.دوست داشتم تا آخر تابستون بهت شیر میدادم،ولی وقتی من خونه بودم خیلی بد،غذا میخوردی.از طرفی شنیده بودم اگه توی هوای گرم از شیر بگیرمت اسهال میگیری.به خاطر همین گفتم تا هوا خنکه این کار رو انجام بدم. آخرین باری که شیر خوردی ساعت 11:30 امروز بود.بعدش روش چسب زدم(آخه از چسب بدت میاد)و گفتم هاپو خورده.تا بعد از ظهر همش بهانه میگرفتی و نق نق میکردی.بعد از ظهر هم نخوابیدی چون عادت داری شیر بخوری........ بعد از ظهر با مامان جون رفتیم پارک تا یه کم حواست پرت شه.تو پارک کلی بازی کردی.وقتی اومدیم خونه بازم بهانه گیری رو شروع کردی.دلم برات...
2 خرداد 1392

فرهنگ لغت شایان

وحشیا...............وحشتناک شیکر................شکر استَد...............اسفند بَبَسه...............مگسه abc.................adc سَگی.............پارک سنگی مامان تاب تاب بده. غزل بسه. غزل کنترل بده. چشم جوجودیدی؟ هیولا اومد. تازگی یاد گرفتی میگی ای بابا (خیلی بامزه میگی) اسم شما چیه آقا پسر؟ میگی بچه کلید دست کیه؟ میگی دست بچه شیان.................شایان   مرسی،پیشی،دست،پا،شکم،گوش،چشم،اَبو(ابرو)،بابلسر،عمو،کیک و یه سری لغات دیگه که یادم نمیاد.البته حرف زدنت خیلی بهتر شده.بیشتر چیزایی رو که میگیم تکرار میکنی.الهی قربون شیرین زبونم برم. و...
25 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم شایان می باشد